به گزارش خبرگزاری «حوزه»، مهدی اسدی یکی زائران حرم حضرت معصومه(س) است که در فصل گرم تابستان به قم آمده تا لحظاتی را در کنار بارگاه ملکوتی این بانوی گرامی بوده و به ساحت مقدس ایشان أدای ادب و احترام کند؛ درباره احساسش از او سوال می کنم که با نگاهی اشک آلود سلام می کند؛ شانه هاش می لرزد و چشمانش پر از اشک است. کمی صبر می کنم تا آرام شود؛ می گوید مسافر کربلا بوده و در راه بازگشت به شهرش به زیارت این بانوی کریمه آمده تا کمی از وسعت دردهایش را برای عمه جان سادات بگوید.
وی ادامه می دهد خستگی سفر برایش بی معناست وقتی که هنوز بوی حرم مطهر حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام روی لباست باشد و سلام رسان پدر به دختری باشی که در مورد او فرموده: «فداها ابوها»
"علی عاشقان" از دیگر افرادی است که برای زیارت به حرم مطهر مشرف شده است، وی نیز عنوان می کند از یکی از شهر های شمالی کشور به قم آمده و هزاران التماس دعای دیگران را با خود به همراه آورده و برای خود تنها دوستی و حلقه وصل اهل بیت(ع) را آرزو دارد.
وی می گوید: همین که انسان اجازه حضور در این حرم مطهر را پیدا کند، خود اجابت است و قدر و شأن بالایی پیدا می کند. به این موضوع اعتقاد دارم که عمه جان سادات نسبت به تمام زائران و مجاورانش مهربان تر از پدر و مادر است و محبّت و مهر این بانوی آفتاب و آیینه را در همه زندگی ام احساس کرده ام.
علی که درست رو به روی ضریح ایستاده دست بر سینه می گذارد و با سلامی به بانوی آفتاب زمزمه می کند" از گدا هم کریم می سازی بس که اعجاز کیمیا داری / من هوای تو را به سر دارم تو هوای دل مرا داری"
از او خدا حافظی می کنم به سمت صحن عتیق می روم؛ جمعیت زیادی ایستاده و در حالت اقامه نماز بر پیکری هستند که برای طواف به حرم مطهر آورده اند؛ عده ای نیز مشغول خواندن تابلوی بزرگی هستند که در این صحن زیارت نامه حضرت بر آن نقش بسته است؛ عده ای نیز در حالت حرکت به رسم احترام خم شده عرض ادب و کرده و رد می شوند.
پدری نوزاد خود را در آغوش گرفته و در کنار همسرش در گوشه از صحن ایستاده و به گنبد خیره شده است، نزدیک می شوم و اجازه صحبت می گیرم؛ هنوز لب به سخن نگشوده ام که می گوید: اینجا حرم یار است، یار که "او" باشد، اجازه دست اوست، ما چه کاره ایم! می پرسم در این روز گرم مردادماه در جوار این بارگاه ملکوتی، از "او" چه می خواهی؟
با لحنی آرام می گوید شفا، شفای این دخترکی که هنوز یک سال و نیم دارد و هدیه این خانم است؛ اسمش را گذاشته ام معصومه؛ راستی شفای دخترم را می گیرم؟
متحیر می مانم که چه پاسخی دهم؛ انگار حرف خودم نباشد با شک، ولی بلند پاسخ می دهم "حتما". موج التماس در صورتش و برق امید در نگاهش مشهود است آرام خدا حافظی می کنم او همانطور که به گنبد نگاه می کند سر را به علامت خداحافظی تکان می دهد.
حالا آمده ام و بر سکوی رواقی در صحن بزرگ نشسته ام؛ هنوز لحظات کوتاهی نگذشته پیرمردی با محاسنی بلند و سپید کنارم می نشیند؛ از جیب کتش چند تا شکلات درمی آورد تعارف می کند؛ بر می دارم و تشکر می کنم؛ می گوید این زمین سنگی را می بینی؟ بی آنکه کلام او را قطع کنم ادامه می دهد؛ اینجا آرامگاه بزرگان و علمایی است که روزگاری کسی به خود اجازه نمی داد با کفش وارد این حریم قدسی شود؛ حالا مردم مادی شده اند، همه دنبال مکاتب "ایسم"ی هستند، کسی قدر و منزلت علما را نمی داند.
راستی که اگر این بی بی بزرگوار نبود چه می کردیم ... بعد سکوت می کند، انگار غرق در تفکری شده است، ناگهان ادامه می دهد اینجا کرم کریمه(س) است ما چه کاره ایم...
بلند می شوم و به راه می افتم. طول صحن را چند بار می روم و می آیم، نزدیک اذان ظهر است؛ روحانی جوانی را می بینم که ایستاده و انگار منتظر کسی است. توجه مرا به خود جلب می کند، نزدیک می شوم و از فضائل حضرت معصومه (س) سوال می کنم.
وی می گوید: در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که حضرت فرموده اند: برای ما حرمی است و آن شهر قم است و به زودی بانویی از فرزندان من در آن جا دفن میشود که نامش فاطمه میباشد. هر کس او را زیارت کند، بهشت برای او واجب است.
روحانی جوان ادامه می دهد: امام كاظم (ع) او را بسيار دوست مي داشت و از هيچ گونه اظهار لطف و محبت به او دريغ نمي كرد، حضرت معصومه(س) عالمه اهل بیت(ع) هم هستند.
وی تاکید می کند: در هجرت حضرت معصومه (س) از مدینه به سمت قم راز هایی نهفته و از جمله آن تبدیل قم به پایگاه تشیع و مرکز معارف اسلامی است.
خاطرنشان می شود: درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه (س) روایات متعددّی از سوی امامان معصوم(ع) صادر گردیده است که هم بر منزلت و قداست این بانوی بزرگوار دلالت میکند و هم پاداش زیارتش را بیان میدارد؛ پاداشی بزرگ و بی مانند که همانند آن برای غیر امام معصوم علیهم السلام کم نظیر است.